پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

غزل ۵۳

منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعاى پیر مغان ورد صبحگاه من است

این گونه ابیات رمزآلودترین ابیات حافظ است که به نظر حالات معنوی ایشان است.خلاصه من از مصرع اول چیز زیادی دستم نیومد. اما در مصرع دوم میگوید که دعای پیر مغان که هم میتواند حضرت صاحب باشد هم امام حسین ع در صبحگاهان ورد زبان من است.

 

گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نواى من به سحر آه عذرخواه من است

چنگ صبوح آهنگی است که برای صبوحی خوردن مینوازند تا هشیار شوند. حافظ میگوید من برای هشیاری صبحگاهان به جان چنگ صبوح به راز و نیاز میپردازم که هشیاری همه اش نزد خداوند است.

 

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گداى خاک در دوست پادشاه من است

وقتی دنیا برایم ارزشی ندارد چه فقیر و چه غنی از دنیا نزد من یکی است لذا میگوید ملاک و ارزش انسانها در نزد من میزان فقر آنهاست نزد حضرت دوست.انتم الفقراء الی الله
 
غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست
 جز این خیال ندارم خدا گواه من است
هدف من از همه کارهایی که میکنم وصال دوست است

 

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نى
 رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

در زمان قدیم گدایان در کنار خانه ثروتمندان چادر و خیمه میزدند تا حاجتشان را بگیرند . آن ثروتمند هم یا با پول یا با زور گدایان را از کنار دولتسرایشان بیرون میکردند.
حافظ میفرماید من خیمه ای زده ام که فقط باید جانم را بگیری تا از در خانه ات جای دیگری بروم.

 

از آن زمان که بر این آستان نهادم روى
 فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
وقتی ملاک و ارزش انسانیت گدایی و فقر در برابر آستان خدا و اهل بیت است هر کس فقیر تر باشد بالاتر میرود. بدین معنا که اهل بیت خود فقیرترین انسانها در برابر خداوندند.و به خاطر همین فقرشان بزرگ شدند.
به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

 

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است