پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

منتخب شعرهای فاضل نظری

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
شعر از آقای فاضل نظری

**********************************

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!
شعر از :آقای فاضل نظری


********************************
بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند
گل نمی روید.چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه هایم تاب زلفت را ندارد پس مخواه
تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند

کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند
شعر از:آقای فاضل نظری
************************************


طلسم

در گذر از عاشقان رسید به فالم
دست مرا خواند و گریه کرد به حالم

روز ازل هم گریست آن ملک مست
نامه تقدیر را که بست به بالم

مثل اناری که از درخت بیفتد
در هیجان رسیدن به کمالم

هر رگ من رد یک ترک به تنم شد
منتظر یک اشاره است سفالم

بیشه شیران شرزه بود دو چشمش
کاش به سویش نرفته بود غزالم

هر که جگرگوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است از که بنالم

*******************************
دلباخته

ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ

گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ

با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ

************************************
آهنگ

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!
دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان
چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی
نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

****************************************
بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

*********************************
جواهرخانه

کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

خلق دلسنگ‌اند و من آیینه با خود می‌برم
بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است می‌بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم
سفره‌ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است!

***************************************
حاصل عقل

به نسیمی همة راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد

سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد

******************************
پادشاه

از شوکت فرمانرواییها سرم خالی است
من پادشاه کشتگانم، کشورم خالی است

چابک‌سواری، نامه‌ای خونین به دستم داد
با او چه باید گفت وقتی لشگرم خالی است

خون‌گریه‌های امپراتوری پشیمانم
در آستین ترس، جای خنجرم خالی است

مکر ولیعهدان و نیرنگ وزیران کو؟
تا چند از زهر ندیمان ساغرم خالی است؟

ای کاش سنگی در کنار سنگها بودم
آوخ که من کوهم ولی دور و برم خالی است

فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت کن
ای مرگ! تابوتی که با خود می‌برم خالی است

************************************
مهمان آتش

راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پیله ابریشمش پروانه مرده است

در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ور نیست
آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است

یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است

گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید
روزی درختی زیر این ویرانه مرده است
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است

********************************
گنج

شعله انفس و آتش‌زنه آفاق است
غم قرار دل پرمشغله عشاق است

جام می‌ نزد من آورد و بر آن بوسه زدم
آخرین مرتبه مست‌شدن اخلاق است

بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم
لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است

بعد یک عمر قناعت دگر آموخته‌ام
عشق گنجی است که افزونی‌اش از انفاق است

باد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده است
عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است.

***************************
تفاوت

پس شاخه‌های یاس و مریم فرق دارند
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را
دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند
من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند
بر من به چشم کشتة عشقت نظر کن
پروانه‌های مرده با هم فرق دارند


***********************************
هلاهل

این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته
موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته

مرگ حق دارد که از من روی برگردانده است
زندگی در کام من زهر هلاهل ریخته

هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته

زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت
گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته!


**********************************
زیارت

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

***********************************
دیر و دور

بعد از این بگذار قلب بی‌قراری بشکند
گل نمی‌روید، چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می‌شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه‌ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه‌هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تخته‌سنگی زیر پای آبشاری بشکند

کاروان غنچه‌های سرخ، روزی می‌رسد
قیمت لبهای سرخت روزگاری بشکند


******************************
وای دلم ...

عشق بر شانه هم چیدن ...

به نسیمی همه راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد


سنگ در برکه می اندازم و می پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد


عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد


انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد


آه یک روز همین آه تو را می گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد


فاضل نظری
***************************************
شعری که برای این بار انتخاب کردم زبان حال آقا امام حسین(ع) با قر بنی هاشمه...


ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار

برخیز چه پیشامده این بار علمدار

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

برخیز فدای سرت انگار نه انگار

فاضل نظری
*********************************

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)

گام های استوار و مصمم، پهنه محبوس زمین را می لرزاند، زمان در حیرت این حرکت، مغزها عاجز از

تحلیل این مقصد، دانایان به نادانی معترف و اندیشمندان از اندیشیدن عاجز
.
کاروان شهادت، آغازگر تاریخ ، تاریخی که دوباره نگاشته می شود و آنچه را از دعوت آدم و شهادت هابیل و

ضربه های تبر ابراهیم وعصای موسی و شمشیر عیسی (ع) و هیبت محمد(ص) و ذوالفقار علی (ع)

و نرمش غرور آفرین حسن(ع) به عنوان فلسفه تاریخ در بر دارد دگر بار، برای همیشه می خواهد به ثبت

برساند.واما غزل...

نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش


ز دوردست سواران دوباره می آیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش


کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می آورد بویش


کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش


نشسته است کنارش کسی که می گرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش


هزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست
که این غریب نهاده است سر به زانویش


کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش


کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش


کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش


عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش


طلوع می کند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش


فاضل نظری



******************************

اثری از شاعر معاصر، فاضل نظری(عضو هیأت داوران)

دل تنگ

من چه در وهم وجودم ، چه عدم ، دل تنگ ام
از عدم تا به وجود آمده ام ، دل تنگ ام

روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک
از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام...

خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام

ای نبخشوده گناه پدرم ، آدم ، را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دل تنگ ام

باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام...

نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام


تا مثلا تازه شود .... غزلی از اقلیت...


من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم

روح از افلاک و تن از خاک، در این ساغر پاک
از در آمیختن آمیختن شادی و غم دلتنگم

خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت
من هنوز ازسفر باغ ارم دلتنگم

ای نبخشوده گناه پدرم آدم را
به گناهان نبخشوده قسم دلتنگم

حال در خوف و رجا رو به تو بر میگردم
دو قدم دلهره دارم دو قدم دلتنگم

نشد از یاد برم خاطره دوری را
بازهرچند رسیدیم به هم !دلتنگم



*************************
به طعنه گفت به من: روزگار جانکاه است
به من! که هر نفسم آه در بی آه است

در آسمان خبری از ستاره من نیست
که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است

به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا بودن زمین ماه است

شب مشاهده چشم آن کمان ابروست!
کمین کنید که امشب سر بزنگاه است

شرار شوق و تب شرم و بوسه دیدار
شب خجالت من از لب تو در راه است....

نظرات 144 + ارسال نظر
m سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام خیلی خوب بود ممنون. اگه میشه از آقای خصلتی و برقعی هم شعر بذارید دنبال شعراشون میگردم

maryam یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ http://jikoo66.blogfa.com

سلام شعرهای خوبی را گذاشتی .خیلی وقت بود دنبالشون میگشتم

eshragh چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ق.ظ http://zarbeye-aghaz.blogfa.com/

استفاده کردم

باران پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ

این ارزوی منه
که یکروز بتونم به چیره دستی شما بنویسم
همیشه منتظر تازه هاتون هستم
آقای غزل ایران...

soroush یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ http://sharhebinahayat.persianblog.ir

شعرهای ایشان بسیار زیباست
ممنون

مهدیه یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://www.mahdiyeh-honestblogspot.com

ممنون جالب بود.

امیررضا پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ http://nasimesobh.blogfa.com

سلام.واقعا آقای نظری اشعار زیبایی دارند
این بلاگ رو می خونند دوست دارم از بلاگ من دیدن کنن و من از نظرشون به عنوان استاد استفاده کنم

سها پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:06 ب.ظ

واقعا دلتنگی های یک شاعر را باید با چه زبانی گفت و شنید؟

بهنام خسروانی چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:38 ب.ظ http://behnamkhosro.blogfa.com

سلام لذت بردم.
وقت کردین به منم سر بزنین .خوشحال میشم
البته با ارایه نظر
ممنون

S95 پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام
شعرهای قشنگین اما در مورد عنوان شعرهایی که نوشتی:
اینطور که من تو سه گانه ی آقای فاضل نظری خوندم عنوان شعرها متفاوت بود!

اما مهم محتواست، ممنون کارت قشنگ بود.

اشک آتش جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ق.ظ http://ashkeatash57.blogfa.com

سلام خوشحالم از این که اقای نظری هم اهل وبلاگ نویسی است یاعلی التماس دعا

آوا دوشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ http://niki110.blogfa.com/

سلام بزرگوار
وبلاگ زیبایی دارید..
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنید:http://niki110.blogfa.com/

و به وب مشترکمون: http://avayeomid.parsiblog.com/

راستی شعرها از خودتونه؟ بسیار زیبا بودند.
شاد باشید و پاینده
التماس دعا
یاحق

سعید شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ق.ظ http://bvafa.blogfa.com

کوچه را در انتهای خواب خوب کودکی پشت پرچین قشنگ شیطنت در حوالی کجای ناکجا آباد گُم کردم؟

چه رویایی و زیباتر کلامی،

پاییز را لا به لای مشق سنگین کدامین شب رو به انشای سکوت کاغذ خالی جا نهادم؟

آسمان آبی بود،آبی تر از امروز ، کودکی شیرین تر.

جای تو،جای چشمانت همیشه تا ابد خالی

fatemeh پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.hendevoone.blogfa.com

بی نظیر بود
خیلی عالی
واقعا تبریک میگم

مهرگان جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ق.ظ http://www.maslub.blogfa.com

جناب نظری . سلام اشعارت خوب و سلیس بودند خیلی چسبید .موفق باشی

باران دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://tolooebaharan.blogfa.com/

وبلاگتون خیلی قشنگه.ممنون
شعرای جناب فاضل واقعا زیبان....

[ بدون نام ] دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

شعر بی قرارتوام یعنی اولین شعرکتاب گریه های امپراطور رو خانم عاطفه هیبتی سرودن

بهار چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:05 ب.ظ

اشعارت فوق العاده ستُ سخن کز دل برآیدُ لاجرم بردل نشیند

وحید پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ب.ظ

خیلی ممنونم از آقای حسین که چندبیتی ازشاعر معاصر رو جمع آوری کرده/به نظر من همه شعرهای استادفاضل قشنگه/به نظر من بعداز خداباید استادفاضل راپرستید

شاعرک شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام
شعرهای فاضل نیازی به تعریف و تمجید ندارن!
فقط یک نکته نمیدونم این اشعار رو از کجا نوشتید ولی در مورد بیت آخر غزل آخر:
اگر نبوسم حسرت اگر ببوسم شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است!

زهرا یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام فاضل جان عزیز
من کارای تو رو خیلی خیلی زیاااااااااد دوست دارم ازت ممنونم بخاطر تمام احساس قشنگی که داری و بهت تبریک می گم خدا کنه همیشه سربلند و پیروز باشی.دوستون دارم:)

باران شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

خیلی قشنگه. نمیشه شعرای دیگشونم از کتابای دیگه هم بذارید. من واقعا شعراشونو دوس دارم.
ممنون

الای رستگاری پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام. شما که طلبه اید چرا شعراتون کمی ناجوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی ..........................؟چی بگم تعجب کردم/منم طلبه ام..

احسان حقیقی شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ

ممنون از کار قشنگی که کردی دست گلت درد نکنه ایول داره کارات منتظر شعرای جدید فاضل توی وبت هستم

سایه یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:15 ق.ظ

دستتون درد نکنه واقعا اشعار قشنگی اند.باید به آقای فاضل تبریک گفت برای طبع زیباشون.

بهار چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:58 ب.ظ

من عاشق شعرای شمام
قلمتون سبز

رها شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ

درود.....
عالی مینویسید.
عالی

رها یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 ب.ظ

درود......
نیما منو باهات آشنا کرد بعد تنهام گذاشت.حالا شعر هات مرهم دلمه.
اکنون تو ز من دل زده ایی من ز تو دلتنگ

مجید و علی سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام استاد دمت گرم خیلی مردی نفست پر مهر باد.مجموعه کتاباتونو دارم همدم تنهاییامه.بازم مرسی دمت گرم.روزت خوش.لبت خندون.زندگیت سراسر شادی.فدای شما.
موفق باشید.
یااااااااااااااا علی

محبی چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام
جدیدا با شعر ایشون آشنا شدم خیلی بهشون علاقه پیدا کردم
لطف کن اسم کتاباشو برام میل کن دوست عزیز
پاینده باشی

ساغر چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.saghar66.blogfa.com

فقط می تونم بگم این شعر ها ادم رو عاشق میکنه
یه حس خوب
که ادم دوست داره لمسش کنه
خیلی نرم و لطیفه خیلی ارامش میده
مثل ساحلی که صدای دریا داره ازتون ممنونم بسیار سپاسگزارم ....به وبلاگ من هم سر بزنید انشالله که بد نمیگزره.بای

پرنیان سخن دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ http://kalam89.blogfa.com/

سلام
با اجازه یکی از شعرهای نظری را جهت درج در وبلاگم کپی کردم

پوریا دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

یکی از سه شخصیت مورد علاقه من ابوالفضل نظری است.

قاصدک سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:38 ب.ظ

به نظر من و ...
هرکس که عاشقه باید این شعرهارو بخونه

ابی پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام
شعرهات خیلی بهال بود
بچه ها حال کردند
درفکر حال بهتری باش

ماریا دهقانیان سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ب.ظ

سلام عاشق کارهای زیباتون هستم واقعا استادید دستتون درد نکنهمن از کردستان همیشه کتابهای شمارو سفارش میدم

ماریا دهقانیان سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ

دستتون بیبلا واقعا عالیه مرسسسسسسسسسسسی

مریض دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://iamsick.mihanblog.com

شیخ حسین خیلی باحال بودن کپی کردم عینن.
ضمنا گفتم از تو ورداشتم.
خلاصه حلال کن اگه تونستی

افسانه جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.karvaneheshgh.blogfa.com

واقعا دستتون درد نکنه عالیه شعر مورد علاقمو توش پیدا کرم
بهم سر بزنین

رامین یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://motahariboys.blogfa.com

سلام.خیلی شعراش خوبه.من تازه طرفدارش شدم.دستت درد نکنه.به منم سر بزنم

فرنوش پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ق.ظ http://www.sok0o0o0t.blogfa.com

سلام
عالیییییییییییی بود.ممنون به خاطر حسن سلیقتون.
با آرزوی توفیق برای شما

کلب حسین شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.night1990.blogfa.com

سلام
شعرهایتان بشدت زیبا است
من اگر اشگ به دادم نرسد میشکنم/زیر این سقف کبود/زیر این سلطه ی سنگی سکوت

نفیس سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ http://nafis2036205.parsiblog.com

سلام
با اجازتون توی وبلاگم از شعراشون استفاده کردم
شرمنده

عاشق جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ق.ظ http://2ashegh1991.blogfa.com

سلام
ما بی اجازه لینکتون کردیم...
آخه شعرهای ایشون واقعا با معنی و زیباست...

عاشق جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://2ashegh1991.blogfa.com

منظور ما از ایشون آقای فاضل نظزی بوده...
البته تمام مجموعه های شما زیباست...

پناهی یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام خوشحا ل میشم از وبلاگم دیدن کنید .
www.naghmehayejavdan.blogfa.com

سیدمحسن دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ق.ظ

بسیارعالی
به امیدسلامتی همیشگی درشعروزندگی

مسافر جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://mzmm.blogfa.com

سلام. من خیلی دیر پسندم در شعر ولی از سبک شعرتون خوشم اومد رو وبمم میذارم راضی باشید.

مشاوره سنگ صبور سعا پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ http://loloamany.pnuweblog.com

سال‌ها رفت و دلم در تب و تاب است
هنوز نقش مستورى من نقش بر آب است هنوز
به طرب حمل مکن سرخى رویم که زهجر
قلب آکنده ز غم دیده پر آب است هنوز
من کجا؟ یار کجا؟ طالع بیدار کجا
من اسیر غم او، بخت به خواب است هنوز
دامنش گیرم اگر لطف خدا یار شود
لیک افسوس که این قصه سراب است هنوز
سخت من طالب دیدار و تو غایب ز نظر
ز آتش هجر تو این قلب کباب است هنوز
همچو یک قطره آبیم به دریاى جهان
زندگى زودگذر، همچو حباب است هنوز
«ناصر» از عشق تو آموخت سخن گفتن را
زین سبب گفته او گوهر ناب است هنوز

سید مجتبی موسوی پنج‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ http://facebook/...

سلام دوست عزیز
شعر " نشسته سایه ای از آفتاب " سروده ی من است
لطفا جوری نقل قول بفرمایید که معلوم باشد شاعر کیست و رعایت امانت بشود.
برای اطمینان به صفحه ی " گاه سروده های من " در فیس بوک مراجعه بفرمایید و شعر مزبور و سایر اشعار حقیر را در آنجا مطالعه بفرمایید.
با تشکر
سید مجتبی موسوی راد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد