پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

پیر خرابات

دریافتی از غزلهای حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی

غزل 22

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست


سخن شناس نه​ای جان من خطا این جاست


مفهوم : اگر اهل مقامات و کرامات معنوی نیستید ، لا اقل انکار آن مقامات را نکنید که حضرت امام فرمودند این کار باعث میشود قلب انسان بمیرد



سرم به دنیی و عقبی فرو نمی​آید


تبارک الله از این فتنه​ها که در سر ماست



در اندرون من خسته دل ندانم کیست


که من خموشم و او در فغان و در غوغاست


منظور از این منادی که در اندرون دل ما ندا میدهد همان است که در قرآن میگوییم ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان ءامنو بربکم فآمنا


که این منادی دائما در حال ندا دادن است اما گوشهایمان کر است و ...



دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب


بنال هان که از این پرده کار ما به نواست


منظور از پرده ، موسیقی است یعنی دل من کوک هماهنگی ندارد و خراب است



مرا به کار جهان هرگز التفات نبود


رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست


به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست


عاشقم بر همه عالم که جهان خرم از اوست



نخفته​ام ز خیالی که می​پزد دل من


خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست


خمار صد شبه دارم یعنی مدتها است که منتظر شراب حقیقی ام که غافل از دنیا و شر و شورش شوم



چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم


گرم به باده بشویید حق به دست شماست



از آن به دیر مغانم عزیز می​دارند


که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست


در دیر مغان آتش میپرستند و حافظ میگوید آتشی که هرگز خاموش نمی شود آتش عشق من است.



چه ساز بود که در پرده می​زد آن مطرب


که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست


هر کس به ذات الهی متصل شود باقی میماند چون والله خیر و ابقی



ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند


فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست


ندای عشق تو باقی است جون که از دیشب تا به حال هنوز صدایش از سینه من بیرون نرفته