چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
مفهوم : اگر اهل مقامات و کرامات معنوی نیستید ، لا اقل انکار آن مقامات را نکنید که حضرت امام فرمودند این کار باعث میشود قلب انسان بمیرد
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
منظور از این منادی که در اندرون دل ما ندا میدهد همان است که در قرآن میگوییم ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان ءامنو بربکم فآمنا
که این منادی دائما در حال ندا دادن است اما گوشهایمان کر است و ...
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
منظور از پرده ، موسیقی است یعنی دل من کوک هماهنگی ندارد و خراب است
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که جهان خرم از اوست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
خمار صد شبه دارم یعنی مدتها است که منتظر شراب حقیقی ام که غافل از دنیا و شر و شورش شوم
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
در دیر مغان آتش میپرستند و حافظ میگوید آتشی که هرگز خاموش نمی شود آتش عشق من است.
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
هر کس به ذات الهی متصل شود باقی میماند چون والله خیر و ابقی
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
ندای عشق تو باقی است جون که از دیشب تا به حال هنوز صدایش از سینه من بیرون نرفته